نوربالا| تو که این همه پدر ما را درآورده ای، این هم رویش!همسر شهید منوچهر مدق تعریف می کند: «دیگر طاقت دوری منوچهر را نداشتم و می خواستم برای زندگی به جنوب بروم؛ اما پدرم راضی نمی شد. سرانجام پسرم نظرش را عوض کرد». - به گزارش سایت قطره و به نقل ازخبرنگار حوزه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، فرشته ملکی همسر شهید دوران دفاع مقدس منوچهر مدق تعریف می کند: دیگر نمی خواستم ازش دور باشم. به خصوص که فهمیدم خیلی از خانواده های بچه های لشکر جنوب زندگی می کنند. توی بازدیدی که از مناطق جنگی گذاشته بودند و بچه های لشکر را با خانواده ها دعوت کرده بودند، با خانم کریمی، خانم ربانی و خانم عبادیان صمیمی شدم. آن ها جنوب زندگی می کردند. دیگر نمی توانستم بمانم تهران. خسته بودم از این همه دوری منوچهر. 3ـ2 روز آمده بود ماموریت، بهش گفتم: باید ما رو با خودت ببری. قرار شد برود خانه پیدا کند و بیاید ما را ببرد. شروع کردم اثاث ها را جمع و جور کردن. منوچهر زنگ زد که خانه پیدا کرده. یک خانه 2 طبقه در دزفول. یکی از بچه های لشکر و خانمش قرار بود با ما زندگی کنند. همه وسایل را جمع کردم. تا دم رفتن به کسی چیزی نگفتم. از خانواده من و خانواده منوچهر هیچ کس راضی به رفتن ما نبود. می گفتند: همه جای دنیا جنگ که می شه، زن و بچه رو بر می دارن و می برن یه گوشه امن. برچسب ها: منوچهر - خانواده ها - همسر شهید - زندگی - دوران دفاع مقدس - خانواده - حماسه و مقاومت |
آخرین اخبار سرویس: |